سلام سلام
به سلامتیه نسل من که خسته شد از بس دزدکی بوسید...
دزدکی حرف زد...
دزدکی در آغوش گرفت...
دزدکی عشق بازی کرد...
دزدکی دوست داشت...
و دزدکی و دزدانه خسته شد...
خسته...خسته
به سلامتی عقابی که تو اسمون به پرهاش مینازه
به سلامتی پولداری که رو زمین به پولش مینازه
به سلامتی ما که نه پر داریم نه پول ، ولی به بچه های گروهمون مینازیم
به سلامتی همه مردا که مرد بودن و واسه هوس عشقو بهونه نکردن
به سلامتي ماهي كه هيچ وقت، هيچ كس اشكاشو نديد
بسلامتی پسرخاله که میدونست نون و نفت گرون میشه
.. هی میگفت نون بگیرم ؟ نفت بگیرم ؟ هیشکی هم تحویلش نمیگرفت
ودر آخر
برای تا ابد ماندن باید رفت...
گاهی به قلب کسی...
گاهی از قلب کسی.
پس به سلامتی قلبتون
......
نشسته ام تنها، میان سکوت خانه ام ...
هیچ کس حرفی برای گفتن ندارد ...
نه من.... نه دیوار ها
ویادت هست بهت گفتم
حتی برای قدم زدن در دلت باید دنبال راهنما باشم خیلی وقت است غریبم در تو
وباورکن وقتی
ديدم با ديگري شادتري...
رفتم
اما یادت باشد
مرا اینگونه باور کن...
کمی تنها ، کمی بی کس ، کمی از یادها رفته...
خدا هم ترک ما کرده ، خدا دیگر کجا رفته...؟!
نمی دانم مرا آیا گناهی هست..؟
که شاید هم به جرم آن ، غریبی و جدایی هست؟؟
نظرات شما عزیزان:
نويسنده: ivan AND amir تاريخ: پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب: , موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب