من به یاد روزایی که با تو بودم
من به فکر شبایی که بی تو موندم
می گذرم با یه دل پر از خیابون
می شکنه سکوتمُ، صدای بارون
صدای شرشر بارون توی یک شب گرفته
بی وفا رفتی و من دلم گرفته
مثل یک لحظه مبهم توی خوابم
تو خیابون تو رو می بینم کنارم
صدای پاهات می یاد هنوز به گوشم
تو چرا رفتی بگو، می خوام بدونم
حالا تو ، توی خواب نازی پی فردا
من شدم خیس زیر بارون تک و تنها
کاشکی که یه روز بیاد تنها بمونی
زیر بارون واسه من آواز بخونی...
|